سکوت چه واژه شیرینیه بین هیاهوی صدا ها ...
سکوت میکنم ...
بعد از دیدن قیافه گرفتنای دوستات پیش تو و خنده هاشون پیش بقیه ...
بعد از دیدن تنها بودنت تو همه جمع ها ...
بعد از مثل یه زباله دور انداخته شدنت ...
بعد از دیدن اینکه همه ازت انتظار معذرت خواهی دارن حتی وقتی مقصرن ...
وقتی حالت گرفتست به جای همدردی دوستات بهت میگن دیگه به درد نمیخوری ...
وقتی حالتو با کاراشون به هم میززنن و تو گردن میگیری جوابت میشه عوض شدنشون ...
وقتی همه میخوان همه چیزو از چنگت درارن حتی موفقیت های کوچیکتو ...
وقتی جلوی روت به داشته هات حسودی میکنن ...
وقتی خود خاه میشن ...
وقتی تا تنهان بهترینی براشون اما دو تا از تو بهتر که اومد تو رو یادشون میره ...
وقتی تو رو به جنس مخالف میفروشن ...
وقتی بودنت سمه ...
وقتی همه تنهات میزارن ...
وقتی دوستات میشن بلای جونت ....
وقتی ...
اون وقت از سکوت بهتر راهی هست ؟؟؟؟