دختر داشت تو? کافه تر?ا کاپوچ?نو م?خوردپسر? اومد ?ه کاغذ تاشده انداخت رو? م?زش و رفت ! دختره خ?ل? با خودش کلنجار رفت که کاغذو برداره ?ا نهآخر اونو برداشت گذاشت ?? دفترش . شب تو اتاقش از خود پرس?د آ?ا ا?ن پسر م?تونهآغاز راه خوشبخت? باشه ?ا شا?د بدبخت?؟ با?خره دل به در?ا زد کاغذ باز کرد با کمال تعجب د?دکه رو? کاغذ با خط ز?با نوشته شده : ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... کاپوچ?نو رو با ن? نم?خورن بزغاله!
sara
شما بگو
نفهمیدیم این چه حکایتی هست که هر وقت دستشوییت می گیره می تونی تا دو ساعت نگهش داری ولی تا داخل دستشویی میشی اصلا مهلت نمیده که کمربندت رو در بیاری ! ! !
یه روز سه نفر داشتن کنار دیوار می شاشیدن که یهو گشت می رسه خفتشون می کنه .
" کی سینــــــه می خوره "
چنان زدم زیر خنده که از مهمونی پرتم کردن بیرون
باید بگیری بکشیشون بعد بهش بگی من که نکشتمت خودت مـــــــردی ! ! !
می خوام که از پای اینترنت پاشم . . . ولی واقعا پاشم نمیاد
خداوندا خودت مرا بپاشون
حالا جدا ، انصافا این پراید وانت هایی که جدید اومـــده شبیه اون دمپایی های جلو بسته قدیمی نیست ؟ ؟ ؟
یه دفعه می خواستم به دوستم پیام بدم که نت خرابه !
حواسم نبود یه " ن " اضافی زدم
.
.
.
.
هیچی دیگه یه رفاقت ده ساله به فنا رفت
مورد داشتیم که یک کیلو اسید پاشیدن رو صورت دختره هیچیش نشده
.
.
.
.
وامونده آرایش که نیس " ایزوگامه "
از دختره پرسیدم که تو چه سالی به دنیا اومدین ؟ ؟ ؟
بهم گفت : 70
ازش پرسیدم : چه ماهی ؟ ؟ ؟
گفت : خیلی ممنون مرسی تو هم خیلی ماهی ! ! !
بعضیاشون واقعا دچار توهم توطئه اند ها . . .
یارو میره سربازی توی آموزشی ازش می پرسن : اگه سه تا دشمن جلوت باشن و فقط یه دونه فشنگ داشته باشی چی کار می کنی ؟ ؟ ؟
گفت : پدرشون رو در میارم . . .
حتی مورد داشتیم که به دختره گفته شده کلیدF5 رو بزن پس از کلی تفکر اول دکمه F رو فشار داده بعد همزمان با اون شماره 5 رو زده . . .
گدا بهش میگه : چیه حتما انتظار داشتی بیام خواستگاریت . . . . .
سکوت و صبوریم را به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار …
دلم به چیز هایی پایبند است که تو یادت نمی آید
جلوی کوه داد بزنی “محبت” بر میگردد “محبت” !
تو از سنگم کمتری ؟
بی رحمی را بلد ن?ستم !
اما حواست رو جمع کن
استعدادم در ?ادگ?ر? فوق العاده است !
اگر وقت نداری حالم را بپرسی،
درکت میکنم؛
اگر وقت نداری با من صحبت کنی
درکت میکنم؛
اگر وقت نداری مرا ببینی،
درکت میکنم؛
اما اگر بعد از تمام اینها، دیگر دوستت نداشتم، اینبار نوبت توست که درکم کنی!
و من چه ساده بودم که گمان می کردم به دورم می گردند کسانی که دورم میزدند
کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن … !
ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که نا امید بشی از من
این عادلانه نیست میدونم
ازم نپرس چطور میتونم
یکم واست لازمه بی رحمی
دلیلشو حالا نمی فهمی
به بغض وادارم نکن اینقدر
این گریه ها باشه برای بعد
تو قلب من یه امپراطوره
تسلیم میشه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی
خواهش نکردم این یه دستوره
???
نفرین به این وجدان بیهودم
ای کاش من خودخواه تر بودم
غرور من این بار حق داره
دنیا به من خیلی بدهکاره
سکوت یعنی مرده فریادم
باید تورو از دست می دادم
از من به تو پنجره ای وا نیست
وقتی که خوشبختیت اینجا نیست
سکوت چه واژه شیرینیه بین هیاهوی صدا ها ...
سکوت میکنم ...
بعد از دیدن قیافه گرفتنای دوستات پیش تو و خنده هاشون پیش بقیه ...
بعد از دیدن تنها بودنت تو همه جمع ها ...
بعد از مثل یه زباله دور انداخته شدنت ...
بعد از دیدن اینکه همه ازت انتظار معذرت خواهی دارن حتی وقتی مقصرن ...
وقتی حالت گرفتست به جای همدردی دوستات بهت میگن دیگه به درد نمیخوری ...
وقتی حالتو با کاراشون به هم میززنن و تو گردن میگیری جوابت میشه عوض شدنشون ...
وقتی همه میخوان همه چیزو از چنگت درارن حتی موفقیت های کوچیکتو ...
وقتی جلوی روت به داشته هات حسودی میکنن ...
وقتی خود خاه میشن ...
وقتی تا تنهان بهترینی براشون اما دو تا از تو بهتر که اومد تو رو یادشون میره ...
وقتی تو رو به جنس مخالف میفروشن ...
وقتی بودنت سمه ...
وقتی همه تنهات میزارن ...
وقتی دوستات میشن بلای جونت ....
وقتی ...
اون وقت از سکوت بهتر راهی هست ؟؟؟؟
3> 3> 3> 3> 3>
:) خیلی خوب بود :|
بغض ها را گاهى باید قورت داد ، عاشقانه ها را از پنجره تف کرد و درها را به روى همه بست …
گاهى هیچکس ارزش دچار شدن را ندارد !
یکی از افتخارات من تو زندگیم اینه که،وقتی سرکلاس میخندم ،
10 نفر دیگه با خنده ی من، از خنده متلاشی میشن D:
دختر : چن روز پیش دیدمت که سر پیچ به دخترا چشمک می زدی !
پسر : چشمک نمیزدم ،سر اون پیچ خیلی باد میومد یه چیزی رفت تو چششم !
دختر : آره ! بعدشم رفت تو ماشینت
.
دیروز اس ام اس دادم ببینم سبد کالا بهم تعلق گرفته یا نه؟
جواب اومد : از شما بعیده
الان موندم بهم روحیه داده یا تحقیرم کرده ؟!
مامانم زنگ میزنه بهم میگه پاشو ببین کنترل زیرت نیست؟
جمع مذکر سالم !
اصن مگه همچین چیزی ممکنه ؟